آرتینآرتین، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

خاطرات آرتین

من آرتین در 10 بهمن در روز جشن باستانی سده بدنیا آمدم حالا ما یک خانواده سه نفری خوشبخت هستیم

اتاق خواب آرتین

سلام  مامانی قرارتشد سرویس خواب کودکی جمع کنه و برای من نوجوان وصل کن پس با سلیقه خودم روتختی و تشک خریدن خیلی خوشگل شد قرار برای من میز تحریر به رنگ سرویس خواب بسازن مرسی مامانی مرسی بابایی اتاق آرتین ...
12 اسفند 1394

مامانی ناراحت

اسلام مامانی این روزها ناراحت و اصلا حوصله هیچ کاری نداره حتی برای عید تا حالا کاری انجام نداده هفته پیش بابایی دوباره برای ماموریت به تهران رفت من مامانی هم باید میرفتیم شهر خودمون روز چهارشنبه بعد ازتعطیل شدن کلاس به سمت خونه مامان بزرگ حرکت کردیم روز پنجشنبه قرار بود برای پرند کوچولو ماهگرد 5 ماهگی با تاخیر بگیرن آخه بخاطری که ماتو سفربودیم تاریخش تغیر دادن بابایی روز جمعه رفت تهران تا شنبه صبح تو شرکت باشه من مامانی هم عصرشنبه رفتیم مطب دکتر بعد از برگشت از دکتر مامانی دیگه همش ناراحت غمگین بود خیلی غصه میخوره بابایی هم وقتی شنید خیلی ناراحت شد من با اینکه کوچولو هستم فهمیدم که مامانی و بابایی از این موضوع خ...
12 اسفند 1394

سفر به شمال

سلام بابایی 24 بهمن برای کنفرانس قرارشد به محمود آباد بره چون من و مامانی تنها بودیم بابایی برنامه ترتیب داد که ما هم همراهش باشیم پس ما هم از طرف شرکت بابایی مهمان مجتمع تفریحی محمود آباد شدیم روز شنبه صبح حرکت کردیم حدود ساعت 1 ظهر به تهران رسیدیم بعد از خوردن نهار حرکت کردیم و ساعت 6 عصر به محمودآباد رسیدیم بخاطربرگزاری کنفرانس ما توی ویلا مستقر شدیم که روبرو دریا بود بابایی صبح می رفت من مامانی برای ساعت 8:30  پیاده می رفتیم به سمت رستوران ویلا و  2تایی صبحانه می خوردیم بعد می رفتیم ساحل کلی قدم میزدیم وکلی من شن بازی می کردم بعد بابایی برای نهارمی امد پیش ما و باهم نهار می خوردیم و دوباره میر فت من ماما...
12 اسفند 1394
1